شعرها و نوشته های عباس ساغری | ||
دیگر غروب از عطر دلتنگی خبر نیست وقتی خیالت در دل من جا گرفته حتی نهال کوچک و کم حال عشقم از شادی این با تو بودن پا گرفته *** دیگر دل از تنهائی ممتد رها شد دیدار تو امیدوارش کرده ای گل تو آمدی تا در دلم پایان بگیرد آن روزهای مشکل صبر و تحمل *** اینروزها با اینکه گفتی خواهی آمد با اینکه من دور از تو میمانم هنوزم تبدیل شد بر انتظاری گرم و شیرین آن غصه ها آن درد های سینه سوزم *** حتی اگر دیگر سراغم را نگیری من با خیال آمدنهای تو شادم زیرا که تو با آتش عشق و محبت در جان من آتش زدی دادی به بادم *** دیدار ما هر چند کوتاهست هر بار عشق تو تا عمق وجودم کرده ریشه من با وجود اینکه دورم از تو اما باید بگویم دوستت دارم همیشه ***َ [ چهارشنبه 85/6/22 ] [ 6:35 عصر ] [ عباس ساغری ]
|
||
[ طراحی : نایت اسکین ] [ Weblog Themes By : Night Skin ] |